Before
1979 and after 1979
Ahura : A Great Civilization spanning
From 7027, 3743, 2564, 2006, 1384 and
last 27 Years
Ahura Pirouz Khaleghi Yazdi
Founder of HAKHA:
A Civilization spanning 2564 years (558 BC)
The land of Hakha before and after 1979
BEFORE 1979 | AFTER 1979 |
![]() |
![]() |
|
|
![]() |
![]() |
|
|
![]() |
![]() |
|
|
![]() |
![]() |
|
|
![]() |
![]() |
|
|
![]() |
![]() |
|
|
![]() |
![]() |
|
|
![]() |
![]() |
|
|
![]() |
![]() |
|
|
![]() |
![]() |
|
|
![]() |
![]() |
|
|
![]() |
![]() |
|
|
![]() |
![]() |
|
|
![]() |
![]() |
|
|
![]() |
![]() |
|
|
![]() |
![]() |
|
|
![]() |
![]() |
|
|
![]() |
![]() |
The above images are gathered from TAHAVOL.FREE.FR. The credit duly given to the owners of this site above.
Why the Shah was overthrown? (Must read)
Why the Shah was overthrown? (Must read)
Islamic Fundamentalism in Farsi.pdf
______________________________________________
6 Bahman
برگرفته از
کتاب پاسخ به
تاریخ نوشته
اعلیحضرت
محمدرضا شاه
پهلوی-
آریامهر. بخش
سوم :انقلاب
سفید.
(جمع آوری
متون ،تایپ و
تصاویر
الحاقی با
یاری واحد
انتشارات
درونمرزی
اتحاد جهانی...)
ارکان
انقلاب سفید:
تا
1953 دوازده سال
می گذشت که
برای بقای
ایران جنگیده
بودم. قصد
داشتم 25 سال
دیگر برای
تامین بقا و
پیشرفت کشور
وقت صرف کنم و
اینک مایلم
مراحل اساسی
این مبارزه
را تشریح کنم.
در سرتاسر
این مدت
همواره تنها
به یک هدف فکر
می کردم که نه
فقط هرگز آن
را پنهان
ننموده ام
بلکه بر عکس
علنا درباره
اش سخن گفته
ام و آن هدف
این بود که
ایران را به
ملتی متجدد
مبدل سازم و
نخست رفاه
مادی ملتمان
را به صورتی
فراهم اورم
که روی کره
خاکی شایسته
داشتن آن می
باشند و در
همان حال،
آرمان های
اخلاقی و
روحی انان را
تقویت و
حفاظت کنم.
نخستین هدف
ها:
می
دانستم که
خواسته هایم
با منافع
نیرومند
کسانی که
حیاتشان به
فقر و جهل
مردم وابسته
است در تضاد
می باشد. ولی
به رغم
فشارهای
خارجی و بی
ایمانی و
تخصیص نادرست
منابع مالی
عمومی و بی
لیاقتی بعضی
از حکومت
هایمان،
سرسختانه به
تعقیب وظیفه
ای که متعهد
به آن بودم
ادامه دادم.
طی سی وهفت
سال هیچ چیز
مرا از انجام
وظیفه ام باز
نداشت نه
گلوله تپانچه
و نه رگبار
مسلسل.
در
سال 1943 با وجود
جنگ جهانی که
در جریان بود
و با وجود
مشکلات
دردناکی که
بر من هجوم
آورده بود
تاکید کردم
با توجه به
موجبات واقعی
و ریشه های
بدبختی های
عمیقمان باید
به این پنج
هدف برسیم:
*نان
برای همه
*مسکن
برای همه
*پوشاک
برای همه
*بهداشت
برای همه
*آموزش
و پرورش برای
همه
از
تذکر این
اهداف به
دولت هایی که
در پی هم
آمدند و
رفتند هرگز
فروگذار
نکردم و
سرانجام
ناچار شدم
حصول این
اهداف را با
انقلاب سفید
بر آنها
تحمیل کنم.
باید
به خاطر داشت
که تا تحولات 1960
من به جز
فرماندهی کل
قوا قدرت
قانونی دیگری
نداشتم. به
محض اینکه
قدرت انحلال
پارلمان را
به دست آوردم
یعنی پس از
سقوط مصدق می
توانستم
مراقب باشم
که دولتهای
جدید و میهن
پرستی سر کار
بیایند.
با
تعقیب 5 هدف
فوق رفته
رفته برنامه
کامل تر و پر
محتوی تری را
طراحی کردم و
در عین حال
ضرروی ترین
نیازها و و
اقعی ترین
امکاناتمان
را در نظر
گرفتم. به این
ترتیب بود که
نوزده اصل
انقلاب سفید
یکی پس از
دیگری شکل
گرفتند.
سرانجام
تراز پرداخت
ها متعادل شد.
می
دانیم که چرا
نخستین
برنامه هفت
ساله ما که می
بایست بین
سالهای 1949 تا 1956
عملی گردد
فروپاشید.
ایران برای
مصدق ویرانگر
بهای گزافی
پرداخت کرد.
دومین
برنامه هفت
ساله که در
سال 1954 آ؛از شد
حاوی بخشی از
برنامه اول
بود و هزینه
آن در حدود 70
میلیارد ریال
( اندکی کمتر
از یک میلیار
دلار) برآورد
شده بود. در
اصل برنامه
دوم نیز می
بایست از
درآمد نفت
تامین مالی
بشود و لذا می
بایست از
منابع نفت و
گازمان به
نحو صحیحی
بهره برداری
کنیم و میان
درآمد و
هزینه تعادل
برقرار شود.
با وقوف بر
این نکته
برای تحقق
برنامه به
مدرنیزه کردن
زیر بنای
کشاورزی
اولویت داده
بودم. به همین
جهت ایجاد
سدها و
نیروگاه های
هیدروالکتریک
و شبکه کاملی
از کانال های
آب رسانی و
کارخانه های
تولید کود
شیمیایی در
اولویت قرار
گرفتند. طول
خط آهن ما تا
سال 1965 سه برابر
شد در همان
سال ما 5000
کیلومتر راه
آسفالته و 30000
کیلومتر جاده
های درجه دو
داشتیم. به
علاوه اینها،
2400 کیلومتر از
خطوط لوله
سراسری ایران
نیز مورد
بهره برداری
قرار گرفت.
می
شد گفت که
ایران به یک
کارگاه بزرگ
ساختمانی
تبدیل شده
بود.
در
همان سال نه
تنها دیگر
کسری تراز
پرداخت
نداشتیم بلکه
برای نخستین
بار در تاریخ
ایران جدید
مازاد مثبتی
هم در آن دیده
می شد. ارزش
صادرات مان 4
میلیارد ریال
بیش از
وارداتمان
بود.
اصلاحات
ساختاری
در
کتاب انقلاب
سفید چنین
نوشته ام:
«ما
شیوه اختناق
افکار و سلب
آزادی های
فردی و
اجتماعی را
برای پیشرفت
ظاهری خود
برنگزیده ایم.
به عکس آنچه
ما به عنوان
اصول کار
خویش برای
آینده در نظر
گرفته ایم
اصلاحات وسیع
اجتماعی،
سازندگی
اقتصادی،
توام با
اقتصاد
دموکراتیک،
پیشرفت های
فرهنگی،
همکاری بین
المللی،
احترام به
معتقدات
معنوی و به
آزادی های
فردی و
اجتماعی است....»
در
9 ژانویه 1963 در
برابر اولین
کنگره تعاونی
های کشاورزی
که در تهران
تشکیل شد
نخستین شش
اصل لازم
برای انقلاب
را ارائه
نمودم:
*اصلاحات
ارضی: تقسیم
زمین میان
کسانی که در
آن کار می
کنند.
*ملی
کردن جنگل ها
و مراتع
*تبدیل
کارخانه های
دولتی به
شرکت های
سهامی و فروش
سهام آنها به
عنوان
پشتوانه
اصلاحات ارضی
*مشارکت
کارگران در
سود کارخانه
ها
*اصلاح
قانون
انتخابات.
مشارکت
همگانی و به
خصوص زنان در
انتخابات.
*ایجاد
سپاه دانش از
سربازان
وظیفه فارغ
التحصیل تا
در روستاها
به تدریس
بپردازند.
این
برنامه در
اصل برنامه
ای عملی بود و
در پاسخ به
نیازمندی های
ما و متناسب
با ذهنیت و
سنت هایمان و
بر اساس
اهمیت طراحی
شده بود. این
شش نکته یا
اصل با سیزده
اصل دیگر که
نخست بر اساس
امکاناتمان و
سپس در پاسخ
به نیازهای
تازه ای که از
این رهگذر
پیدا شده بود
کامل گردید:
*ایجاد
سپاه بهداشت. ( 21
ژانویه 1964).
دانشجویان
فارغ التحصیل
پزشکی و
دندان پزشکی
مشمول خدمت
وظیفه و
پرستاران و
غیره به
رایگان به
خدمت و آموزش
در روستاها
می پرداختند.
*ایجاد
سپاه ترویج و
آبادانی( 23
پتامبر 1964)
مشمولان
وظیفه برای
مدرنیزه کردن
کشاورزی در
روستاها و
شهرها به
خدمت می
پرداختند.
اعضای
این سه سپاه
مشترکا به
سپاهیان
انقلاب مشهور
شدند. زنان و
دختران
داوطلب به
آنان کمک می
کردند. در
قانون پیش
بینی شده بود
که در صورت
کمبود داوطلب
دختران جوان
برای خدمت به
میهن در یکی
از سپاه ها به
خدمت احضار
شوند ولی
همیشه داوطلب
کافی، و اگر
نگوییم بیش
از اندازه
موجود بود.
*تاسیس
دادگاه های
روستایی
مشهور به
خانه های
انصاف
*ملی
شدن آب ها
*نوسازی
و عمران شهری
با همکاری
سپاه ترویج
آبادانی
*انقلاب
اداری و
آموزشی
در
1975 این اصول
اضافه شد:
*فروش
تا حداکثر 49
درصد سهام
کارخانه های
بزرگ به
کارگران.
سهام این
کارخانه ها
را کارگران
با استفاده
از اوراق
قرضه دولتی
که به آنان
داده می شد
خریداری می
کردند و از
محل درآمد
کارخانه این
وام را می
پرداختند. (ماه
اوت)
*حمایت
از مصرف
کننده.
مبارزه با
تورم و
گرانفروشی از
طریق کنترل
قیمت ها.
*آموزش
و پرورش
رایگان و
اجباری هشت
ساله و ادامه
آن مشروط به
اینکه فارغ
التحصیلان
مازاد این
هشت سال را که
در دبیرستان
و دانشگاه ها
تحصیل کرده
اند به کشور
خدمت کنند.(ماه
دسامبر)
*تغذیه
رایگان برای
مادران
نیازمند و
نوزادان تا
سن دو سالگی.(ماه
دسامبر)
*شمول
تامین
اجتماعی و
مستمری دوران
پیری به همه
ایرانیان .(ماه
دسامبر)
و
سرانجام در
سال 1977 دو اصل
جدید دیگر هم
به کار گرفته
شد:
*مبارزه
با معاملات
سوداگرانه
ارضی و اموال
غیرمنقول.
این اصل به
منظور
جلوگیری از
افزایش بی
رویه قیمت
زمین و
آپارتمان
و اجاره بها
و ... بود.
*مبارزه
با فساد و
رشوه خواری.
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
22بهمن
روز عزای
ملی همه
ایرانیان
آزاده و پاک
سرشت است.
روزیکه مرگ
سایه شومش را
بر سر ایران
گسترد و
بالهای سیاهش
را چتر همه
ایرانیان
ساخت. روزیکه
دست اجل آمد و
یکی یکی
گلهای نایاب
این کهن بوم
را چید و بی
رحمانه پرپر
کرد. آغاز
وحشت بزرگ؛
آغاز درد و
رنج و مرگ و
قحطی وشکنجه.
و
همه ساله
ایرانیان این
روزهای سیاه
را به سوگ می
نشینند و
تنها حسرت می
خورند و آه می
کشند. آیا
حسرت خوردن
می تواند
دوای این زخم
عمیق مزمن
باشد؟
امسال
موقعیت ایران
از نظر جهانی
کاملا
دگرگونه است.
چشم همه دنیا
نگران ادامه
جکومت ملایان
است و چشم
ایرانیان
نگران وقوع
جنگ
خانمانسوزی
دوباره واین
نگرانی به
جاست که هنوز
خانه ویران
است و هنوز
مین های
بازمانده از
جنگ 8 ساله
قربانی می
گیرد و هنوز
چشم خانواده
ها در میان
خاک به دنبال
پاره های
استخوان
عزیزانشان می
گردد.
چاره
چیست؟ این
هشت پای
خونخوار 27
ساله شده و
آیا باید به
انتظار بهمنی
دیگر نشست و
آه کشید و چشم
به اسمان
دوخت تا این
بار به جای
امام ماه
نشین جادوگر،
بمب و موشک از
دیار غرب
نازل شود؟
روشن است که
راه دیگری هم
هست. تا 22 بهمن
این روز شوم و
سیاه
اهریمنی،
کمتر از سه
هفته زمان
باقیست. زمان
مناسبی است
اگر بخواهیم
و باور داشته
باشیم که این
شومی سیاه را
می توان با
همت بلند
ایرانی شست و
از دامان
تاریخ میهن
زدود.
22
بهمن تمام
خبرگزاری های
دنیا چشم به
ایران دارد.
امسال به عوض
در خانه
نشستن و روند
مونتاژ
تصاویر را از
تلویزیون ها
دنبال کردن؛
باید اختیار
بازی را در
دست گرفت.
تظاهرات
امسال 22 بهمن
باید به نفع
ایران پرستان
تمام شود.
اینجا
بر ایرانیان
برون مرزی
واجب است در
چنین روزی با
لباس سیاه به
نشان عزای
ملی و با در
دست داشتن
پوسترها و
پلاکارد هایی
که به صراحت
روشنگر
نامشروع بودن
حاکمیت فعلی
و بیانگر
شرایط اسفناک
ایران باشد،
تظاهرات بزرگ
وباشکوهی
برگزار کنند.
متاسفانه
تظاهرات برون
مرزی ها
بیشتر به پیک
نیک و پیاده
روی دسته
جمعی شباهت
دارد. به همه
چیز می خورد
به جز مبارزه.
یک روز را می
شود بدون
آفتاب گرفتن
و خوش و بش و در
ایستگاه های
بین راه
نشستن و کافه
گلاسه خوردن
و ... گذراند.
یکبار هم که
شده جدی
باشیم و ملی
بیندیشیم.
اما
در داخل
ایران، تنها
یک دست مشکی
پوشیدن نمی
تواند گویای
ضدیت و
مخالفت جدی
با حاکمیت
باشد. خصوصا
که محرم است و
عمال رژیم هم
سراپا مشکی
می پوشند.
زنان تحت ستم
ایران هم که
سیاه پوش 27
ساله اند.
اینجا آنچه
نشان دهنده
ضدیت با
حاکمیت است،
پوشیدن لباس
های کاملا
مرتب و همراه
آوردن بازو
بند های مشکی
است تا در
موقعیت مناسب
زمانیکه همه
جمع شدند،
این
بازوبندها را
علنی به لباس
خود ببندند.
وقتی جمعیت
زیاد باشد می
توان
پلاکاردهای
از قبل آماده
شده را هم در
معرض دید
عموم قرار
داد. جوانان
مقیم ایران
کار خود را
بلدند. همیشه
در شلوغی ها و
مناسبت های
خاص وقتی
زمینه مساعد
می شود؛ همه
چیز سیاسی می
شود و کلا
شرایط عوض می
شود. امسال
نگاه جهان هم
دنبال شماست
و حاکمیت مثل
سگ از افکار
وبرداشتهای
جهانی می
ترسد. نمی
بینید چطور
به التماس
افتاده اند
تا اروپا به
مذاکره با
آنها رضایت
دهد؟ فقط
یادتان باشد
تظاهرات آرام
در ایران شعر
است. اینجا
باید مجهز و
آماده دفاع
بود. باید
آنقدر مسلط
بود که وقتی
باتوم بدست
های حکومتی
به سوی گروهی
از مردم یورش
می برند،
جمعیت به جای
گیج شدن و
فرار، به
صورت دایره
ای به آنها
حمله کند و
تلافی کند.
داستان های
کودکانه گل و
لبخند و
شیرینی در
جنگ با دشمن
تا دندان
مسلح جمهوری
اسلامی جواب
نمی دهد. اگر
این داستان
های کودکانه
را کنار
بگذاریم و
باور کنیم
باید قبل از
آغاز نوروز
تازه، این
موجودات کثیف
را از صحنه
گیتی محو
کنیم، مطمئن
باشید بدون
هیچ جنگ و
خونریزی
نوروز را در
ایران آزاد
جشن خواهیم
گرفت.
به نام ایران
، گاهواره ی
خردگرایی
ونخستین مهد
حقوق بشر"
دریغا
که ایران
روزگاری
رستنگاه تمدن
بوده است وبه
روایت هرودوت
تاریخ نگار
شهیر یونانی
ساتراپهای
ایران نخستین
کانون
دموکراسی در
جهان بوده
اندوامروزبهشت
تروریستها ی
خونریزی است
که با اندیشه
های ناپاک
وکردارضد
بشری شان خاک
وهوای این
سرزمین
گوهرخیز را
ملوث وآلوده
ساخته اند.
تروریسم که
به بیماری
درمان
ناپذیرجنون
کشتارمبتلاست
باردیگردر
اهواز فاجعه
آفریدونزدیک
به چهل تن از
هم میهنان ما
را به کام
مرگی سخت
ونابهنگام
فروبرد. ملت ا
یران وبه
ویژه مردم
خطه خوزستان
واهوازجمهوری
اسلامی را به
مثابه ی
کتابی منحوس
می دانند که
سراسرفرمان
قتل وغارت و
یاوه پردازی
و وژاژگویی
ودروغزنی است
، کتابی که از
الف تا ی
برگهای
مستهجن
ومتعفن این
جرثومه بارها
وبارها
خوانده شده
است . آیا چه
کسا نی از تکه
تکه شدن
بیگناهان یا
زنده درآتش
سوزانیدن
انسا نها "
فاجعه سینما
رکس" می
توانند لذتی
شهوانی را
دررگ وجانشان
احساس کنند؟
این شیوه ی
شناخته شده
ومرسوم
جمهوری
اسلامی برای
فرافکنی ،
ایجاد تنش ،
بحران آفرینی
وغلبه ی یاس
وافسردگی
ووحشت در
ایران است.
هرگاه که
جمهوری
کفتاران
وزالوصفتان
اسلامی در
تعارض وضدیت
گریزناپذیری
با مردم
ایران
وجهانیان
قرارگرفت ،
همسان روزهای
متلاطم پایان
جنگ بیهوده ی
هشت ساله
فرمان
کشتارگروهی
زندانیان سیا
سی از سوی
مرجع وپیشوای
جنایت پیشگان
جهان خمینی
صادر شد
وهمانگونه که
در تاریخ ثبت
گردیده در
تابستان 67
دهها هزار تن
از فرزندان
میهن درهر
بامداد ونیمه
شب به جوخه
های مرگ
سپرده شدند
وجام شوکران
مرگ را
نوشیدند.تنها
کسا نی می
توانند مرا
جعین سا ده به
یک بانک را، به توده
ای ازخون
وخاکسترتبدیل
کنند که
بزرگترین
کشتار
انسانها را
که شرم
آورترین
داغ ننگ بر
پیشانی بشریت
است وتاکنون
هزاران سند
ومدرک مستدل
درموزه های
گوناگون این
زخم چرکین
وخون چکان
رابر پیکره ی
جامعه ی بشری
برای پند
گیری نسلهای
پیشین وپسین
تازه
نگهداشته است
انکار می
کنند. قتل عام
شش میلیون
یهودی درکوره
های آ دم سوزی
وبازداشتگاههای
مخوف آلمان
گویی حادثه
ورخدادی است
فا قد اهمیت
وارزش که
بتوان آن را
با نشست
وکنفرانس
هولوکاست
واقعیت یا
افسانه با
حضورنئو
نازیستها
وتروریستهای
اسلامی
ازحقیقت تهی
نمود؟ تنها
فرمانروایان
مرگ آفرینانی
چون گروههای
حماس ، حزب
الله وجهاد
اسلامی
وپرورش
دهندگان خرد
باختگانی که
درفهرست آ
دمکهای
انتحاری در
خیابان کاخ "
فلسطین کنونی"
نام نویسی می
کنند واز
کران تا کران
گیتی عملیات
دهشتناک
تروریستی را
فرماندهی
واجرا کرده
اند می
توانند با
مردم هم میهن
خود چنین
کنند. جمهوری
اسلامی با
ورود یک
عنصرکثیف
ودوزخی به
نام مقتدا
صدرویترین
عمومی
تروریستهای
دست نشانده ی
خود را تکمیل
نمود و سفر
احمدی نژاد
به سوریه
وچنگ ودندان
نشان دادن به
جامعه جهانی
آن هم در چنین
زمان حساس
وبزنگاه
سرنوشت
سازوخطیری ،
نابخردی ،
گستاخی وتضاد
آشکارخود را
با منافع ملت
ایران
باردیگربه
داوری ونمایش
ملت ایران
وافکار عمومی
جهان گذاشت.
مردم
ایران چگونه
می توانند
بیش ازاین
رسوایی هایی
چنین خفت
باررا بر خود
روا دارند که
کشورشان که
روزگارانی
مهد حقوق بشر
بوده است
اکنون پردیس
برین
تروریستها
وبا نک
کارگشایی آ
نها شده که
میلیونها
دلارسرمایه
های گرسنگان
ایران را به
کیسه ی فراخ
گدایی آنها
سرازیر می
سازد.. مردم
ایران نفرت
وانزجار عمیق
شان را
ازتروروتروریسم
درگفتگوهای
خیابانی
ودرمکانهای
عمومی به
آشکارا ابراز
می دارند.
تروریسم در
هرکجا با
هرجامه
وپوششی وهر
انگیزه ای
ودر هرزمان
محکوم به فنا
وزوال یافتنی
است . ما
کوششگران
وپویشگران
راه آزادی
ضمن محکوم
شمردن این
رفتار
وعملکرد ضد
انسانی وسخیف
وهرگونه
عملیات
تروریستی ،
ازژرفای دل
وجان خود را
در سوگ
بازماندگان
شقاوت خونین
وغیر قابل
توجیه اهواز
سهیم می
دانیم
وپیکاربی
امان خود را
تا مرزهای
رهایی ونجات
میهن برای
برقراری نظام
سیا سی نوین
که انسان را
محورومرکز
هستی دا نسته
وا نسان
سالاری ،
امنیت ،
دموکرا سی ،
احترام به
حقوق اساسی
ومدنی ا نسا
نها وتعهد
داشتن نسبت
به منشور
جهانی حقوق
بشر،
سکولاریسم ،
مدرنیسم
ومهمتر از
همه یکپارچگی
جغرافیا یی
وتمامیت ارضی
ایران را سر
لوحه ی اهداف
وآرمانهای
خود قرار
دهد، تداوم
بخشیده و یک
دم نخواهیم ا
یستاد وبی
گمان اراده ی
آزادیخواهان
با چنین
تمهیدات
رذیلانه ای
برای نیل به
آزادی
ومحوتروریسم
ازاین سرزمین
ورجاوند خلل
ناپذیرترورا
سختر خواهد
گشت.
پاینده
ایران –آزاد
ایران –
برافراشته
باد درفش
کاویان وپرچم
شیر
وخورشیدنشان
ایران – ششم
بهمن 7027 آریایی
، 2564 شاهنشاهی ،
26 ژانویه 2006
میلادی